فمینیسم

فمینیسم

فمنیسم مکتبی است که در آن از برابری حقوق اجتماعی و قضائی زن و مرد پشتیبانی می‌شود فمینیسم مجموعهٔ گسترده‌ای از نظریات اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، و بینش‌های اخلاقی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده‌اند یا از آنان

الهام گرفته‌اند، مخصوصا در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تحدیدنابرابری‌های جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. فمینیسم عمدتاً از ابتدای قرن ۱۹ پدید آمد.زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند. یکی از اولین حرکات مساوات طلبانه زنان از آغاز قرن ۱۸ و مقارن با آغاز انقلاب فرانسه بوده‌است. جنبش فمینیستی ثبت شده، بطور کلی در غرب و به ویژه در جنبش اصلاحات قرن ۱۹ ریشه دارد.در طی یک قرن ونیم جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده‌است. فمینیستهای اولیه را به اصطلاح «موج اول»می نامند. نهضتهای حق طلبانه زنان تا سال ۱۹۶۰ جزو موج اول هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد می‌کنند بدون اینکه لزوماً به وضعیت نامساعد آنان اشاره کرده و یا مردان را از این بابت سرزنش کنند. موج اول فمینیستی با روشنگریهای مری ولستون کرافت (مری ولستون‌کرافت زادهٔ ۲۷ آوریل ۱۷۵۹ در ناحیه «اسپیتال فیلد» در حومهٔ لندن - درگذشتهٔ ۱۰ سپتامبر ۱۷۹۷). ادیب و نویسندهٔ انگلیسی. از پیشگامان معرفی و سازماندهی فمینیسم بود. اثر ادبی مشهور وی «احقاق حقوق زنان» در سال ۱۷۹۲ منتشر گردید.) و بیانیه ۳۰۰ صفحه ایش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد. این جنبش در طول سالهای بعد، با ظهور موج دوم و سوم کاملتر شد. فمینیسم سعی می‌کند تا ضمن درک دلایل نابرابری‌های موجود، تمرکز خود را به سیاست‌های جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید. موضوع‌های کلی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، شیء‌نمایی، بی‌داد و پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند حقوق تناسلی، خشونت خانگی، برابری دست‌مزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی می‌پردازند.

جوهرهٔ فمینیسم آن است که حقوق، مزیت‌ها، مقام، و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بوده‌اند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن بوده‌اند/هستند. تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود داردو همین مساله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شده‌است.

حامیان فمینیسم

در طول تاریخ حامیان برابری جنسیتها و حقوق زنان را می‌توان یافت. برای مثال، ملکه تئودورا از روم شرقی یکی از طرفداران وضع قوانینی بود که موجب حمایتهای بیشتر از زنان و آزادیهای بیشتر در امور زنان می‌گشت، و کریستین د پیزان، اولین نویسنده حرفه‌ای زن، بسیاری از عقاید فمینیستی را بسیار زودتر از سال ۱۳۰۰ میلادی در مقابله با کوششهائی که جهت محدود کردن ارث بری زنان و عضویت در اتحادیه انجام می‌گرفت ارتقا داد. به هر حال، بیش از چند قرن از یکپارچگی فمینیسم به عنوان یک فلسفه گسترده و جنبش اجتماعی نگذشته‌است.

 

تاریخ فمینیسم مدرن به عنوان یک فلسفه و جنبش اغلب باز میگردد به روشنفکری با روشنفکرانی همچون خانم مری ورتلی مونتاگو و مارکوئیز د کاندورست که از تحصیلات زنان پشتیبانی می‌کردند. اولین مجمع علمی زنان در سال ۱۷۸۵ در میدلبورگ، شهری در جنوب جمهوری هلند بنیان نهاده شد. در طی این دوره وجود روزنامه‌هایی برای زنان که مبتنی بر موضوعاتی همچون علم بود به خوبی عمومی گردید. مری ولستن کرفت «یک حمایت کننده از حقوق زنان» در سال (۱۷۹۲) یکی از اولین عاملانی است که بدون شک می‌تواند فمینیست نامیده شود.

فمینیسم در قرن نوزدهم یک جنبش نهادینه شد تا این که مردم به گونه‌ای افزونتر این مسئله را که با زنان ناعادلانه رفتار می‌شود باور نمایند. جنبش فمینیسم ریشه در جنبش ترقی خواه پیش رو و به خصوص در جنبش اصلاحات در قرن نوزدهم دارد. چارلز فریر جامعه گرای ایده آل گرا در سال ۱۸۳۷ کلمه «فمینیسم» را اختراع نمود، و معتقد بود که گسترش پشتیبانی از حقوق زنان در همه جوامع زودتر از سال ۱۸۰۸ پیشرفت خواهد کرد. از اولین همایش حقوق زنان در سنکا فالز، نیویورک در سال ۱۸۴۸ جنبشی سازمان یافته تاریخ گذاری شد. در سال ۱۸۶۹، جان استوارت میل کتاب پیروی از زنان را به جهت اثبات این که «تبعیت قانونی تنها یک جنس از دیگری اشتباه بوده... و ...یکی از رئوس موانع جهت پیشرفت انسان است» منتشر نمود.

بسیاری از کشورها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شروع به اهدای حق رای به زنان نمودند(نیوزیلند) در سال ۱۸۹۳ اولین کشور بود، با کمک کیت شپارد طرفدار دادن حق رای یا حق انتخاب به زنان، مخصوصا در سالهای پایانی جنگ جهانی اول پیشرفت کرد. دلایل این امر متفاوت بود، اما همه آنها یک خواسته را که تصدیق همکاری و مساعدت زنان در طول جنگ بود در بر داشت، و همچنین تحت تاثیر قدرت نطق و بیانی که دوطر ف در زمان توجیه تلاشهای جنگیشان استفاده کردند واقع شد. برای مثال از زمانی که نکات چهارده گانه وودرا ویلسون خود تصمیم گیری را به عنوان اساس جامعه به رسمیت شناخت، تزویر در نظر نگرفتن حق نیمی از جوامع مدرن از دادن حق رای مشکل شد.

انواع متنوع پدیده فمینیسم

برخی از تئوریهای فمینیستی فرضیات پایه راجع به جنسیت، تفاوت جنسیت و تمایلات جنسی، شامل مقوله خود زنان را به عنوان یک عقیده کل نگر مورد تحقیق قرار می‌دهند، سایر تئوریها (به جای ارائه تعدد جنسیتها) مذکر / مونث بودن را کاملا به صورت دوشاخه‌ای مورد تحقیق قرار می‌دهند. معذالک دیگر تئوریهای فمینیستی مفهوم «زن» را بصورت عادی تلقی و تحلیلها و مقالات انتقادی خاص از نابرابری جنسیت، تهیه می‌کنند،

و بیشتر جنبشهای اجتماعی فمینیستی حقها، علایق و مسائل زنان را ترویج می‌کنند. سالهاست که چندین زیر مجموعه از ایدئولوژی فمینیستی گسترش پیدا کرده‌است. جنبشهای فمینیستی اولیه و نخستین اغلب موج اولیه فمینیستها، و فمینیستهای حدودا بعد از سال ۱۹۶۰ موج دوم فمینیستها نامیده می‌شوند. اخیرا، در حالی که موج دوم فمینیستها هنوز فعال می‌باشند بعضی از فمینیستهای جوانتر خود را به عنوان موج سوم فمینیستها معرفی کرده‌اند.

وندی کامینر، در کتاب خود «یک آزادی هراسناک: گریز زنان از برابری» تضادهای دیگر میان فرمهای فمینیسم را شناسائی می‌کند: تضاد میان چیزی که او آن را فمینیسم "تساوی گراً و «طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی» می‌نامد. او فمینیسم تساوی گرا را به عنوان ارتقا دهنده برابری بین زنان و مردان از طریق اهدای حقوق برابر در نظر می‌گیرد. فمینیستهای طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی ترجیح می‌دهند که بر روی حمایتهای قانونی برای زنان، همچون قوانین استخدام و قوانین طلاق که از زنان محافظت می‌نمایند متمرکز باشند، گاه از محدودیت حقوق مردان، همچون سخنرانی آزاد (مخصوصا، حق تولید و مصرف نقاشیهای مستهجن) حمایت می‌کنند. اگرچه کتاب متعلق به زمان پیش از وقوع موج سوم فمینیست می‌باشد، کمینر هر دو جریان محافظه کار و تساوی گرا را در محدوده موج اول و موج دوم فمینیسم شناسائی می‌کند.

برخی از فمینیستهای طرفدار اصلاحات اساسی، همچون مری دالی، شارلوت بانچ و مریلین فریه، از جداسازی & امدش؛ یک جداسازی کامل از مذکر و مونث در جامعه و فرهنگ & امدش حمایت کرده اند؛ در حالی که دیگران نه تنها ارتباط مابین مردان و زنان را بلکه بسیاری از معانی «مرد» و «زن» را به خوبی مورد تحقیق قرار می‌دهند (تئوری غیر عادی را در نظر بگیرید). بعضی معتقدند که وظایف جنسی، هویت جنسی و تمایلات جنسی خودشان ساختهای اجتماعی می‌باشند (همچنین پیروی از قانون دیگران را در نظربگیرید). برای این فمینیستها، فمینیسم یکی از مفاهیم ابتدائی نجات بشریت می‌باشد (یعنی، آزادی مردان بمانند آزادی زنان است)

«درباره» فمینیسم در باب این که کدام یک از انواع آن باید منحصرا برچسب خورده یا مورد تفکر قرار گیرد مباحثاتی وجود دارد. همچنین اعتقادات مشترکی هچون ظلم به وسیله پدر سالاری و یا سرمایه داری ، و اعتقاد به این که آنها با هم مترادف هستند وجود دارد.

زیرمجموعه‌هایی از فمینیسم

فمینیسم مدرن

فمینیسم آفریقائی

فمینیسم آمازونی

فمینیسم – آنارشیسم

فمینیسم ضد نژاد پرستانه

فمینیسم سیاه پوستان

فمینیسم مغلطه‌ای

فمینیسم فرهنگی

فمینیسم متضاد

فمینیسم اقتصادی

فمینیسم هستی گرایی

فمینیسم ژاپنی

فمینیسم فرانسوی

فمینیسم فردگرایی (همچنین به عنوان فمینیسم طرفدار آزادی نیز شناخته می‌شود)

فمینیسم اسلامی

فمینیسم همجنس خواه(زن)

فمینیسم آزادیخواه

فمینیسم مذکر یا فمینیست موافق مردان

فمینیسم مارکسیستی (به فمینیسم جامعه گرا مرتبط می‌باشد)

فمینیسم مادی

فمینیسم جدید

فمینیسم پاپ

فمینیسم بعد از - مستعمرات

فمینیسم پست مدرنی که شامل تئوری غیر عادی می‌باشد.

فمینیسم طرفدار جنس (همچنین به عنوان فمینیسم آزادی جنسی نیز شناخته می‌شود، فمینیسم جنس مطلق و فمینیسم خود خواه)

فمینیسم روانکاوی

فمینیسم طرفدار اصلاحات سیاسی

فمینیسم جداگرایی

فمینیسم جامعه گرایی

فمینیسم معنوی

فمینیسم دیدگاه

فمینیسم جهان سوم

فمینیسم تغییر ملیت

فمینیسم تغییر(جابجائی)

زن گرایی

فعالیتهای مطمئن، مشی‌ها و مردم همچنین می‌توانند به عنوان فمینیست مقدماتی یا پست فمینیست توصیف شوند.  

ارتباط با جنبشهای دیگر

برخی از فمینیستها با اعتقاد به گفته مارتین لوتر کینگ جی آر.، که می‌گوید «تهدید عدالت در هر جا تهدید عدالت در همه جاست»، یک مشی خصمانه نسبت به سیاست را در پی می‌گیرند . به اعتقاد آن ، بعضی فمینیستهای خودشناخته دیگر جنبشها همچون جنبش حقوق مدنی و جنبش حقوق همجنس خواهی را مورد حمایت قرار می‌دهند. در همین زمان، بسیاری از فمینیستهای سیاه پوست همچون بل هوکسها جنبشی را که جهت تسلط زنان سفیدپوست باشد را مورد انتقاد قرار می‌دهند. ادعاهای فمینیست درباره چهره زنان به قول معروف بی فایده در جامعه غربی اغلب کمتر به زندگی زنان سیاهپوست مربوط می‌شود.

این تصور در فمینیسم از پیش مستعمراتی کلیدی است. بسیاری از زنان فمینیست سیاهپوست واژه زن گرائی را جهت دیدگاههای خود ترجیح می‌دهند.

فمینیسم اغلب با مطالعات همجنس خواهی، (زن) و تغییر جنسیت مرتبط شده‌است و درمواردی فمینیسم روانکاوی بر پیشرفت روانکاوی جنسیتی منطبق می‌باشد. برخی از فمینیستها نسبت به جنبش تغییر جنسیت بسیار محتاط می‌باشند چرا که آن را به عنوان رقیب تمایز میان مرد و زن می‌بینند. افرادی که به عنوان جنس مونث تغییر جنسیت و تغییر تمایلات جنسی داده‌اند از برخی گرد آوریها و وقایع فقط- زنان محروم شده و توسط عده‌ای از فمینیستها، که می‌گویند کسی که از بدو تولد به عنوان جنس نر قلمداد می‌شود قادر به فهم ستمی که در مواجهه با زنان می‌شود نیست، طرد می‌شوند. این محرومیت توسط مردمی که تغییر جنسیت داده‌اند به عنوان تغییر تشویشی مورد انتقاد واقع می‌شود، اشخاصی که از اینکه کشمکشهای سیاسی و اجتماعیشان با فمینیستها مرتبط شود، و این که تبعیض در برابر مردمی که تغییر جنسیت داده‌اند شکلی ازپدر سالاری است حمایت می‌کنند. (فمینیسم تغییر و مطالعات جنسیتی را مشاهده نمائید.)

در سال ۱۸۰۰ در جنبش حقوق زنان در ایالات متحده آمریکا بر سر تصویب قوانین چهاردهمین و پانزدهمین شکاف ایجاد شد. اصلاحات قانون اساسی ایالات متحده حق رای را به مردان آفریقائی-آمریکائی اهداء نمود. الیزابت کیدی استنتن و سوزان بی. آنتونی، از جمله دیگران، مدعی شدند که مردان سیاهپوست نباید حق رای داشته باشند مگر این که مشابه این حق به «کلیه» زنان اهدا شود، از سال ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۰، زمانی که پانزدهمین اصلاح تصویب شد، در بخش وسیعی از ایالات متحده جنبش حقوق مدنی به وجود آمد، و در سال ۱۸۶۹، باعث یک انفصال در جنبش حق رای و انتخاب زنان شد، و منجر به جدائی انجمن ملی حق رای و انتخاب زنان (ان دبلیو اس ای) و انجمن حق رای و انتخاب زنان آمریکائی (ای دبلیو اس ای) در ایالات متحده شد.

تاثیرات بر حقوق مدنی

فمینیسم بر روی بسیاری از تغببرات، شامل حق رای و شرکت در انتخابات زنان، استخدام وسیع زنان با دستمزدهای مساوی تر، حق آغاز کردن طلاق عایدیها و معرفی "گناه نبودن طلاق، حق فراهم کردن وسائل جلوگیری از بارداری و سقط جنینهای سالم، و حق تحصیلات دانشگاهی در جامعه غرب تاثیر گذاشته‌است.

 

فمینیسم مدرن.

علت ایجاد این نوع فمینیسم

بسياري از فمينيستها معتقدند كه در بخش وسيعي از دنيا هنوز تبعيض در برابر زنان وجود دارد. اما در داخل جنبشها راجع به شدت مسائل جاري، اين كه مشكلات چه هستند، و چگونه مي توان آنها را حل كرد اختلافاتي وجود دارد.

 راه حل های ارائه شده

افراطيهاي شامل برخي از فمينيستهاي طرفدار اصلاحات سياسي همچون گلوريا آلرد و مري دالي كساني هستند كه استدلال مي كنند كه جامعه انساني با تعداد كم مردان به طرز چشمگيري بهتر خواهد شد. همچنين مخالفاني نيز، همچون كريستينا هاف سامرز يا كميل پاگليا وجود دارند، كساني كه خود را به عنوان فمينيست مي شناسند اما همين افراد جنبش متعصب ضد مردانه را متهم مي كنند.

 واکاوی مفهوم فمینیسم در شکل مدرن آن

مسئله بسياري از فمينيستها استفاده از واژه "فمينيست" جهت گروهها يا مردمي است كه در تشخيص يك برابري اساسي ميان جنسيتها درمانده اند. برخي از فمينيستها، همچون كاتا پوليت(كتاب او "آفريدگان معقول" را ببینید) يا نادين استروسن (رئيس آي سي ال يو و مولف کتاب حمایت از هرزه گری و شهوت رانی و رساله اي در آزادي سخن ، در نظر گرفتن فمينيسم بسادگي اين عبارت كه "زنان هم انسان هستند". نظرياتي كه به جاي متحد كردن جنسها آنها را از يكديگر جدامي كنند توسط اين مردمان به جاي "فمينيست" بودن "جنس گرا" در نظر گرفته مي شوند.  

مناقشات

مشاجراتي ميان فمينيستهاي تفاوت گرا همچون كارول گيليگان از يك سو، كسي كه معتقد است فرقهاي مهمي بين جنسها وجود دارد (كه ممكن است ذاتي باشد يا نباشد، اما نمي تواند ناديده گرفته شود)، و كساني كه معتقدند تفاوتهاي غير ضروري مابين جنسها وجود دارد،‌ موجود مي باشد، و نقشهاي مشاهده شده در جامعه بسته به شرايط مي باشند.

در تحقیقات نطفه ای ماريلين فرنچ پدر سالاري و تاثيرات آن بر دنيا بصورت جامع تجزيه و تحليل مي شود، او پدر سالاري را به عنوان سيستمي معرفي مي كند كه قدرت بر روي زندگي،‌ كنترل برروي لذت و غلبه بر شادي را گرامي مي دارد.

مطابق نظر فرنچ : "تنها ابداع يك سيرت كه به نسل بشريت اجازه خواهد داد بسادگي زنده بماند كافي نيست. بقا زمانيكه مستلزم وجودي آن يك حالت بدبختي باشد يك شر است. بلکه زمانی شايسته است که باقي ماندن و ادامه حيات خوشي/لذت هدف آن باشد. مفهوم لذت توسط فيلسوفان و فاتحان هر چه بيشتر بعنوان صفتی ناشایست و به عنوان ارزشي جهت انسان ترسو، كوته فكر و پر رو تقليل يافته است. تقوا هم اغلب به نام بعضي اهداف بالاتر درگير چشم پوشي از لذت است، هدفي كه درگيرقدرت (براي مردان) يا فداكاري(براي زنان) مي شود. در دنياي بزرگ منش و دارای اهداف جدي، لذت به عنوان مسئله ای سطحي و پوچ توصيف مي شود. اما لذت از دایره پيگردهاي جدي يا اغراض خارج نيست، به واقع، لذت در آنها پيدا مي شود، و اين تنها دليل واقعي جهت زنده ماندن است.

اين فلسفه چيزي است كه ماريلين فرنچ به عنوان يك جانشين جهت ساختار جاري جائي كه قدرت ارزش بالاتري داشته است پيشنهاد مي كند.

كارول تاوريس، مولف خشم: احساس بد تعبير شده و عدم سنجش صحیح زنان: چرا زنان جنس بهتر نيستند، جنس پائين رتبه، مدعي است كه زماني طولاني تجربيات مردان تجربيات قراردادي انساني در نظر گرفته مي شوند، زنان همواره در آمريكاي شمالي يا نقاط ديگر با تبعيض مواجه خواهند بود. او تاكيد هر چه بيشتر را بر روي اختلافات دروني ميان مردان و زنان نگاه مي دارد، و آن چيزي كه بنا به عادت ذيحق دانستن بوده است، محدوديت حقوق زنان است.

 

منابع :

آنتروباس، پگی. «حرکت جهانی زنان – خواستگاه‌ها، مسائل استراتژیک»، لندن، کتابفروشی زد سال ۲۰۰۴

برک، سارا فنسترمارکر، ای. دی. «زنان و کار خانه» انتشارات سیگ ۱۹۸۰.

باتلر جودیت (۱۹۹۴). «نام‌های دیگر فمینیسم» ، "تفاوت هاً ۳-۲: ۶: ۴۵-۴۴.

چافین، کیت. «بیداری». ۱۸۹۹.

کد، لوراین، ای. دی.، "دائره المعارف تئوری‌های فمینیست هاً، روتلدج ۲۰۰۰

پاتریشیا هیل کالینز، «افکار تاریک فمینیست‌ها. دانش، هوشیاری و سیاست توانبخشی»، چاپ دوم، روتلدج ۲۰۰۰

اکول آلیس. «جرات بد بودن»: فمینیسم افراطی در امریکا، ۱۹۷۵-۱۹۶۷"، انتشارات دانشگاه مینسوتا سال ۱۹۹۰

فالودی، سوزان. "تازیانه سیاه: جنگ اعلان نشده بر ضد زنان امریکاً. ۱۹۹۲ (شابک ۴-۴۲۵۰۷-۳۸۵-۰(

فرایدان، بتی. «جنبه عرفانی زنان» ۱۹۶۳

فرنچ، مارلین. «آنسوی قدرت»؛ «جنگ علیه زنان»؛ «از شامگاه تا سحر»، دوره سه جلدی تاریخ زنان

جی. اف. دل جیورجیو. «قدیمترین اروپائی‌ها»:«ما کی هستیم؟ از کجا آمده ایم؟ چه چیز زنان اروپائی را متمایز می‌سازد؟». ای. جی. پلیس ۲۰۰۶ (شابک ۹۸۰۶۸۹۸۰۰(

گوست، هاتی. «;ارائه خواهران شریف» ۱۹۸۹

گوست، هاتی. «این پل بروی پشت من استوار گشته‌است: نوشتار زنان افراطی در رنگ»، ۱۹۸۱

هوشچایلد، آرلی راسل. «چرخش دوم» ۱۹۹۰ (شابک ۵-۷۱۱۵۷-۳۸۰-۰(

هوشچایلد، آرلی راسل. «دوران اسارت: زمانی که کار تبدیل به خانه و خانه تبدیل به کار می‌گردد» ۱۹۹۷ (شابک ۱-۴۴۷۰-۸۰۵۰-۰(

هوکز، بل. (۱۹۸۴). «تئوری فمینیست: از حاشیه به مرکز». شابک ۳-۶۱۴-۸۹۶۰۸-۰

جکوبسن، جویس پی. «اقتصاد جنسیت»۱۹۹۸. (شابک ۰-۲۰۷۲۶-۶۳۱-۰(

کامینر، وندی. «آزادی ترسناک: پرواز زنان از مساوات»،آدیسون وسلی ۱۹۹۰ (شابک ۴-۰۹۲۳۴-۲۰۱-۰(

لرنر، گردا. «خلق هوشیاری زنانه: از قرون وسطی تا هزار و هشتصد وهفتاد»، انتشارات دانشگاه آکسفورد ۱۹۹۴

لاکر، کریستین. «مفاهیم شک برانگیز: سیاست‌های بحران بارداری دختران زیر بیست سال». (انتشارات دانشگاه هاروارد، ۱۹۹۶) (شابک ۹-۲۱۷۰۳-۶۷۴-۰(

شنایر، وریام. «فمینیسم: نوشتار تاریخی لازم»، نیویورک: وین تیج ۱۹۹۴

سومرز، کریسینا هوف. «چه کسی فمینیسم را دزدید؟ - چطور زنان به زنان خیانت کردند» (۱۹۹۶) (شابک: ۰۶۸۴۸۰۱۵۶۶(

تاوریس، کارول. «عدم توازن زنان: چرا زنان در جنسیت بهتر نیستند، جنس مخالف، یا جنس مادون». سایمون و شاستر، ۱۹۹۲. شابک ۰-۶۶۲۷۴-۶۷۱-۰

ورتیم، مارگارت. "شلوار فیثاغورث –خدا، فیزیک، و جنگ جنسیت هاً، دبلیو. دبلیو. نورتن اند کمپانی (۱۹۹۷ ، ۱۹۹۵(

استخدام روانشناس و مشاور در تهران
جستجوی روانشناس و مشاور نزدیک شما
مشاوره رایگان ندای مهر

تماسinstagramاینستاگرامwhatsappواتس اپtelegramتلگرام