نظریه فمینیستی

نظریه فمینیستی

نظریۀ فمنیستی بخشی از یك رشته پژوهش دربارۀ زنان است كه به طور ضمنی یا رسمی، نظام فكری گسترده و عامی را دربارۀ ویژگیهای بنیادی زندگی اجتماعی و تجربۀ انسانی از چشم‌انداز یك زن ارائه می‌كند.سابقۀ فمنیسم، از تحول

پیوسته و ناگسسته‌ای برخوردار نیست؛ به هر روی، زنان در جوامع غربی همیشه یك گروه به نسبت كم قدرت و زیردست، یا یك نوع اقلیت بوده‌اند. اعتراض فمنیستی به این منزلت اقلیتی نیز همیشه اكثریت قدرتمندتر و مسلّط‌تر یعنی مردان را تهدید می‌كرده و در نتیجه پیوسته مورد مخالفت آنها بوده است. فرصتهای اعتراض علنی فمنیستی در مواقع دگرگونیهای

آزادیبخش و آمادگی برای پذیرش تغییر، افزایش می‌یافت و در دوران غلبۀ محافظه‌كاری و سركوبی كاهش پیدا می‌كرد. در خلال این فراز و نشیبها، زنان نظریه‌های فمنیستی را خلق كردند. [1]

 

جهات اتکاء نظریه

این نظریه از سه جهت متكّی به زنان است:

1. موضوع عمدۀ تحقیق و نقطۀ شروع همۀ بررسیهایش، موقعیت‌ها و تجربه‌های زنان در جامعه است؛

2. این نظریه زنان را به عنوان موضوعهای كانونی در فراگرد تحقیق در نظر می‌گیرد؛ یعنی درصدد آن است كه جهان را از دیدگاه‌های متمایز زنان در جهان اجتماعی نگاه كند؛

3. نظریۀ فمنیستی دیدگاه انتقادی و فعالانه‌ای به سود زنان دارد و در پی آن است كه جهان بهتری را برای زنان بسازد. بدین ترتیب جهان برای بشریت نیز بهتر خواهد شد.

 

مواجهه نظریه با نظریه‌های جامعه‌شناسی

نظریۀ فمنیستی از چندین جهت با بیشتر نظریه‌های جامعه‌شناسی تفاوت دارد:

نخست آن كه،‌ این نظریه كار یك اجتماع چندین رشته‌ای است كه نه تنها جامعه‌شناسان بلكه دانشورانی از رشته‌های دیگر، مانند انسان‌شناسی، زیست‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، حقوق، ادبیات، فلسفه، علوم سیاسی، روانشناسی و خداشناسی را نیز در برمی‌‌گیرد؛ افراد وابسته به این نظریه را باید نویسندگان خلّاقی به شمار آورد كه خودشان را بیشتر فعّالان سیاسی و سخنگویان زنان رنگین پوست به شمار می‌آورند و در میان آنها نویسندگانی‌اند كه از اجتماعات روشنفكری كشورهای اروپایی و نیز جهان سوّم برخاسته‌اند.

دوم آن كه، جامعه‌شناسان فمنیست، مانند نظریه‌پردازان فمنیست دیگر، تنها بخشی از كوششهایشان را در جهت بسط رشته اصلی‌شان به كار می‌بندند. چیزی كه برای همۀ پژوهشگران فمنیست اهمیت اساسی دارد، همانا رشد یك فهم انتقادی از جامعه است تا از این طریق جهان اجتماعی دگرگون شده و در مسیرهای عادلانه‌تر و انسانی‌تر افتد.

سوم آن كه، بیشتر جامعه‌شناسان از گنجاندن نظریۀ فمنیستی در كار جامعه‌شناختی اكراه دارند، بخشی به خاطر آن كه نظریۀ فمنیستی بسیار نو و تندروانه است، بعضی دیگر برای آن كه بسیاری از آفرینندگان این نظریه جامعه‌شناس نیستند و بخشی دیگر بخاطر آن كه در مورد اعتبار علمی كارهایی كه در ارتباطی این چنین نزدیك با فعالیت سیاسی انجام گرفته‌اند، بدگمانیهایی وجود دارد.

چهارم این كه نظریۀ فمنیستی در هیچ‌یك از سه انگاره‌ای كه از دیرباز به عنوان الگوی جهت‌گیری جامعه‌شناسی به موضوع بررسی‌اش عمل كرده‌اند؛ یعنی انگارۀ واقعیتهای اجتماعی، انگارۀ تعریف اجتماعی و انگارۀ رفتار اجتماعی، جای نمی‌گیرد.

یكی از دلایل مهیج نظریۀ فمنیستی برای جامعه‌شناسی این است كه به نظر می‌رسد، می‌تواند مرزهای نفوذناپذیری را كه تاكنون میان این سه انگاره وجود داشته از میان بردارد و به ما نشان دهد كه زندگی اجتماعی در واقع همبافتگی ظریف فراگردهای رفتارگرایانۀ غیرتأملی با ساختارها و نهادهای اجتماعی تعیین‌كننده و فراگردهای تعریفی جاری به وسیلۀ افراد و جمعها، به شمار می‌آید. نظریۀ فمنیستی علاوه بر نزدیك ساختن این جهت‌گیریهای گوناگون به زندگی اجتماعی، آنها را در چهارچوب یك نظریۀ اجتماعی به گونۀ كارآمدی تركیب می‌سازد، نظریه‌ای كه از هر یك از انگاره‌های جا افتاده فراتر می‌رود و یا انگارۀ تلفیقی تطبیق پیدا می‌كند. [2]

 

انواع نظریه‌های فمنیستی

انواع نظریه‌های فمنیستی را می‌توان در سه نظریه مطرح كرد: [3]

1.  تفاوت(جایگاه و تجربۀ زنان در بیشتر موقعیتها، با جایگاه و تجربۀ مردان در همان موقعیتها تفاوت دارد)؛

2.  نظریۀ نابرابری(جایگاه زنان در بیشتر موقعیتها نه تنها متفاوت از جایگاه مردان، بلكه از آن كم بهاءتر و با آن نابرابر است)؛

3.  نظریۀ ستمگری(زنان علاوه بر نابرابر بودن و تفاوت داشتن از مردان تحت ستم نیز قرار دارند، یعنی تحت قید و بند، تابعیت، تحمیل، سوء استفاده و بدرفتاری مردان به سر می‌بردند).

هر كدام از این نظریه‌ها شاخه‌های متفاوت دارند. بطوری كه خود نظریۀ تفاوت‌های جنسی در حوزه‌های فمنیسم لیبرالی و فمنیسم ماركسیستی و نظریۀ ستمگری در حوزۀ فمنیسم روانكاوانه و فمنیسم رادیكالی و فمنیسم سوسیالیستی بحث و تبیین شده است. [4]

نظریه‌های فمنیستی سرچشمه‌های تازه‌ای را الهام می‌بخشند كه می‌توان به كارشان گرفت و از زوایای منحصر به فردی اجتماع را مورد كنكاشت و تبیین قرار داد. [5] نظریۀ فمنیستی به جهان از دیدگاه اقلیتی نگاه می‌كند كه تا كنون به رسمیت شناخته نشده بودند(یعنی زنان) با گوشۀ چشمی به كشف شیوه‌های مهم ولی بهاء نداده‌ای كه از طریق آنها فعالیت‌های این اقلیت به تكوین جهان ما یاری می‌رساند. [6]

 

 

 [1]. ریترز، جورج؛ نظریۀ جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمۀ ثلاثی، تهران، علمی، 1381، چاپ ششم، ص 464.

 [2]. ریترز، جورج؛ نظریۀ جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ص 260-261.

 [3]. پیشین، ص 469.

 [4]. ریترز، ص 469 -496.

 [5]. كالینیكوس، آلكس؛ در آمدی تاریخی در نظریۀ اجتماعی، بیگی، تهران، آگه، 1385، چاپ دوم، ص29.

 [6]. ریترز، ص 102