رشد شخصیت در دوره شیرخوارگی

رشد شخصيت در دوره شيرخوارگي

شخصیت، جذاب‌ترین، پیچیده‌ترین و مهمترین مبحث دانش روان‌شناسی به‌شمار می‌رود. به گفته‌ عده‌ای از روان‌شناسان، شخصیت از ابتدای تولد تا خاتمه عمر در حال شكل گرفتن و تكامل است و به همین دلیل هیچ‌گاه نمی‌توان از آن به

عنوان حالتی ثابت و غیرقابل تغییر سخن گفت. [1] البته بحث رشد شخصیت در كودك شیرخواره و نوزاد، بحث پیچیده‌ای است و تصویر 

ناخوشایند و غیراجتماعی، كاملا خودخواه، ناشكیبا و وابسته توصیف می‌كند. مواد خام ژنتیكی جسم، خلق‌وخو و هوش در او وجود دارند، اما در دوران نوزادی، چیز كمی وجود دارد كه بتوان آن را شخصیت نامید. نوزاد مطابق سائق‌ها و بازتاب‌های خود كه با كاهش تنش و افزایش لذت در ارتباط هستند، عمل می‌كند. [2]

واضحی از آن در اختیار ما قرار نگرفته است. به‌طور مثال، آلپورت نوزاد را به صورت موجودی كاملا لذت‌جو، مخرب،

شخصیت در دوران نوزادی

نوزادی، اولین مرحله رشد روانی – اجتماعی است، دوره‌ای كه تقریبا سال اول زندگی را دربرمی‌گیرد و با مرحله دهانی رشد فروید برابر است. این دوره، از تولد شروع شده و تا زمانی كه كودك معمولا در 18 تا 24 ماهگی به‌صورت شمرده صحبت كند، ادامه می‌یابد. [3] به عبارت دیگر دوره شیرخوارگی یا نوزادی به بخشی از كودكی گفته می‌شود كه از تولد تا زبان باز كردن ادامه دارد و به خاطر عدم توانایی سخن گفتن، این دوره را می‌توان دوره پیش‌كلامی نیز نامید. [4]

 

 

رشد جسمانی

نخستین جنبه‌های تفاوت‌های شخصیتی، از آغاز تولد در میان نوزادان مشاهده می‌شود. واضح‌ترین این تفاوت‌ها در میزان رشد جسمی در هنگام تولد است. نوزادانی كه زودتر از 9 ماه به دنیا می‌آیند، یا در هنگام تولد كمتر از 5/2 كیلو می‌باشند، نارس محسوب می‌شوند و نیاز به مراقبت‌های ویژه دارند تا در برابر عفونت‌ها، تغییرات درجه حرارت و فشار روانی مادر به سازگاری و رشد مناسب برسند. [5]

یكی از تغییرات آشكار و قابل توجه در سال اول زندگی در رشد جسمانی كودك روی می‌دهد. قد نوزادان معمولا بین 48 تا 50 سانتی‌متر و وزن آنها حدود 7/2 تا 85/3 كیلوگرم است. در 12 ماه اول زندگی، حدود 50 درصد به قد كودكان و 200 درصد به وزنشان افزوده می‌شود. تغییرات قد و وزن در 2 سال اول زندگی سریع هستند. افزایش چربی در حدود 9 ماهگی به اوج خود می‌رسد، به بچه كمك می‌كند دمای ثابت بدن را حفظ كند، در حالی كه رشد عضله كند و تدریجی است. رشد اندام‌های بدن از گرایش‌های سری – پایی و مركزی – پیرامونی تبعیت می‌كند كه موجب تغییر در تناسب‌های بدن می‌شود. مغز و مناطق مختلف قشر مخ، به همان ترتیبی كه توانایی‌های گوناگون در كودك نمایان می‌شوند، رشد می‌كنند. [6] نوزاد بیشتر وقت خود را صرف خوابیدن می‌كند و هنگام خواب با آرامش تمام استراحت می‌كند. گریه، از ویژگی‌های آشكار نوزادان است و شیوه خاص آن را، حتی در پنج روز اول زندگی، می‌توان به خوبی مشاهده نمود. نوزادان در هفته‌های اول زندگی اشیائی را كه در فاصله 20 تا 22 سانتی‌متر قرار گرفته‌اند می‌توانند ببینند و صدای زیر و بم را از یكدیگر تشخیص دهند. [7]

 

 

رشد حركتی

رشد حركتی در دوران كودكی، مثال خوبی است از عملكردهایی كه به رسش [8] بستگی دارند. در سال اول زندگی، كودكان می‌توانند بدون كمك دیگران بنشینند، سپس سینه‌خیز و بالاخره راه بروند. هرچند این توانایی‌ها به رسش بستگی دارند، ولی داشتن امكان برای تمرین مهارت‌های حركتی نیز در آن موثر است. به‌طور كلی، زمان ظاهر شدن عملكردهای حركتی كودك مانند راه رفتن، باهوش یا حتی رشد جسمانی بعدی كودك ارتباطی ندارد و نمو حركتی زمانی به انجام می‌رسد كه كودك به سطح رشد لازم برای تحقق پاره‌ای از فعالیت‌ها رسیده باشد و رفتارهای بازتابی ابتدایی در او كمتر شده باشد. [9]

 

 

رشد شناختی

رشد شناختی، در سال اول زندگی در قلمروهای مختلفی بروز می‌كند كه از میان آنها چهار قلمرو اهمیت خاصی دارند. اولین توانایی "ادراك" است. كودك خردسال می‌تواند اشیاء و كیفیات آنها مانند، رنگ، عمق و شكل را ادراك كند. دومین توانایی "توانایی تشخیص اطلاعات" است. كودكان قادرند محرك‌هایی را كه به هم شباهت دارند، ولی یكسان نیستند تشخیص دهند، مانند تصاویر تكرای از یك چهره كه از زوایای مختلف دیده می‌شود. سومین توانایی "رده‌بندی" است، یعنی گروه‌‌بندی اشیاء یا امور براساس مشخصه‌های مشترك. برای مثال در سن یك‌سالگی، كودكان احتمالا اشیاء را برحسب رنگ رده‌بندی می‌كنند. چهارمین توانایی شناختی كودك در سال اول زندگی "افزایش حافظه" است. كودكان خردسال می‌توانند محركی را كه قبلا دیده‌اند تشخیص دهند و همچنان كه بزرگتر می‌شوند محركی را كه قبلا با فاصله زمانی طولانی‌تری دیده‌اند تشخیص خواهند داد. [10]

 

 

رشد هیجانی و اجتماعی

مطالعاتی كه در این زمینه انجام شده به میزان دلبستگی كودكان به مادرانشان می‌پردازد. نظریه‌پردازان چنین مطرح كرده‌اند كه نوزاد انسان به‌طور ژنتیكی آماده است تا به افرادی كه از او مراقبت می‌كنند دلبسته شود و این دلبستگی‌ها باعث سازش بیشتر او با محیط می‌شود. بدین‌ترتیب کودک به دلیل دلبستگی به والدین خود، ارزش‌ها و معیارهای افرادی را كه از او مراقبت می‌كنند را می‌پذیرد. شدیدترین دلبستگی‌ها زمانی ایجاد می‌شود كه مراقبت‌كننده در برابر حركات و رفتار كودك حساس و پاسخگو و حامی او باشد. [11]

در این دوره تقریبا همه علائم هیجان‌های اصلی در كودك وجود دارد. لبخند اجتماعی بین 6 تا 10 هفتگی و خنده تقریبا بین 3 تا 4 ماهگی نمایان می‌شود. خشم و ترس، مخصوصا به ‌صورت اضطراب غریبه در نیمه دوم یك‌سالگی افزایش می‌یابد و توانایی پی‌بردن به احساسات دیگران در سال اول بیشتر می‌شود. همچنین نوباوگان بین 7 تا 10 ماهگی، جلوه‌های صورت را به گونه‌ طرح‌های سازمان‌یافته، درك می‌كنند و در اواسط سال دوم، می‌فهمند كه واكنش‌های هیجانی دیگران با آنها فرق دارند. [12]

 

 

رشد مهارت‌های جنبشی

سخن گفتن، از جمله مهارت‌های جنبشی كودكان به شمار می‌آید و اكثر آنها از 12 ماهگی به بعد زبان را برای بیان خواست‌ها و نیازهای خود به‌كار می‌برند، هرچند كه بعضی از كودكان تا 2 سالگی هم قادر به سخن‌گویی نیستند. در این دوره قدرت تقلید و ایجاد صدا در كودك بسیار زیاد است و اگر از پیشرفت‌ محروم بماند ممكن است بعدها به اختلال‌های گفتاری دچار شود. [13] البته باید توجه داشت كه در آغاز سخن گفتن، زبان کودكان همواره تایید نمی‌شود، بلكه در سطح فردی یا خودمحور صورت می‌گیرد. این دوره از نوباوگی با زبان اوتیستیك مشخص می‌شود، یعنی زبان خصوصی‌ای كه برای دیگران معنی چندانی ندارد. ارتباط اولیه به صورت جلوه‌های صورت و به صدا درآوردن واج‌های مختلف بیان می‌شود كه هر دو آنها از طریق تقلید آموخته می‌شوند و سرانجام ژست‌ها و صداهای گویایی، برای كودك همان معنایی را پیدا می‌كنند كه برای دیگران دارند. این ارتباط، علامت شروع زبان نحوی و پایانی دوره نوباوگی است. [14]

 

 

نقش مادران

واضح است كه نوزاد در هفته‌های اول بعد از تولد، در تعامل میان مادر و نوزاد، كاملا منفعل و كنش‌پذیر نیست. در طول سه ماهه اول زندگی و شاید هم قبل از آن، نوزاد فعالانه با مادر خود در تماس است و با حركت‌ها و ژست‌های خاص، از قبیل تعقیب حركت‌های مادر با چشم، لبخند زدن، گریه كردن و نظایر آن، توجه مادر را به خود جلب می‌كند. [15] نقش مادران در این دوره دارای اهمیت فراوانی است. به طوری كه جدایی كودك از مادر اثرات ناگوار روانی را درپی‌دارد. از عوامل حیاتی مهم در طول این دوره كسب محبت كافی و امنیت در درجه اول از سوی مادر است. اگر كودك در برآورده كردن این نیازها موفق باشد، رشد روانی مثبتی خواهد كرد و شخصیت وی شكل خواهد گرفت. [16]

 

 [1] . احدی، حسن؛ روان‌شناسی رشد، تهران، بنیاد، 1374، چاپ هشتم، ص 85.

 [2] . شولتز، دوان‌پی؛ نظریه‌های شخصیت، یوسف كریمی و همكاران، تهران، ارسباران، 1378، چاپ دوم، ص 274.

 [3] . فیست، جس؛ نظریه‌های شخصیت، یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1386، چاپ دوم، ص 264.

 [4] . منصور، محمود؛ روان‌شناسی ژنتیك، تهران، سمت، 1381، چاپ سوم، ص 169.

 [5] . كریمی، یوسف؛ روان‌شناسی شخصیت، تهران، ویرایش، 1378، چاپ پنجم، ص 25.

 [6] . برك، لورا ای؛ روان‌شناسی رشد، یحیی سیدمحمدی، تهران، ارسباران، 1381، چاپ اول، ص 209.

 [7] . همان، ص 148.

 [8] . "رسش" عبارت است از توالی همگانی بیولوژیكی در دستگاه عصبی مركزی كه زمینه را برای ظاهر شدن عملكردی روان‌شناختی آماده می‌كند.

 [9] . ماسن، هنری و همكاران؛ رشد و شخصیت كودك، مهشید پارسایی، تهران، سعدی، 1374، چاپ هشتم، ص 134.

 [10] . همان، ص 135.

 [11] . همان، ص 173.

 [12] . برک، لورا ای؛ روان‌شناسی رشد، ص 291.

 [13] . پارسا، محمد؛ روان‌شناسی رشد کودک و نوجوان، تهران، بعثت، 1375، چاپ یازدهم، ص 149.

 [14] . فیست، جس؛ نظریه‌های شخصیت، ص 265.

 [15] . روان‌شناسی شخصیت، ص 28.

 [16] . شولتر، دوان‌پی؛ نظریه‌های شخصیت، ص 274.