خود آیینه ای (looking glass self)

خود آیینه ای (looking glass self)

خود آیینه ای یا آیینه سان هورتن کولی(looking glass self) چارلز هورتن کولی : بینشهای کولی در زمینه روانشناسی اجتماعی دارای نفوذ و تاثیر بوده است کولی به موضوع " آگاهی " علاقه داشت و معتقد بود که نباید آن را از زمینه

اجتماعیش جدا کرد . " خود آیینه سان " وی بدین معنا ست که انسانها آگاهی کسب می کنند و این آگاهی در کنش متقابل و مداوم اجتماعی شکل میگیرد .مفهوم دیگرش " گروه نخستین " است که گروهی رودر رو است

 

 

و با پیوند دادن کنش گر به جامعه گسترده تر نقش اساسی دارد اسا ساً در چهار چوب گروه نخستین است که خود آیینه سان پدیدار میشود و کودک خود محور یاد میگیرد که دیگران را به حساب آورد و از این طریق به یک عضو سهیم در جامعه تبدیل میشود .
هم کولی و هم مید از دیدگاه " رفتار گرایانه روی گردان بودند و با دیدی مثبت معتقد بودند که انسانها آگاهی و خرد دارند و جامعه شناسان باید این جنبه از واقعیت اجتماعی را شناخته و بررسی کنند . کولی از جامعه شناسان میخواست که خودشان را جای کنش گران مورد بررسی شان بگذارند و روش درونگری همدلانه را برای تحلیل آگاهی به کار برند .

مید :
مهمترین اندیشمند شیکاگو و نظریه اش کنش متقابل نمادین است . محصو ل مید: ذهن ، خود و جامعه است که توسط دانشجویانش گردآوری شد . و شاهستون نظریه کنش متقابل نمادین است . مید یک نظریه روانشناختی – اجتماعی را به جامعه شناسی آمریکا ارائه داد که با نظریه های اساساً اجتماعی بیشتر نظریه پردازان اروپایی در تضاد است (به استثناء زیمل )

 

افول مکتب شیکاگو :

افولش در دهه 1930 اوج گرفت ولی با مرگ مید و عزیمت پارک اهمیت آن از بین رفت . دلایل این انکسار عبارتند از :
الف ) توجه بیش از اندازه به آمار
ب ) اعمال سلطه انحصاری بر مجلات و امکانات بررسیها و مطالعات جامعه شناسانه
ج) ظهور و رشد سایر کانونها به ویژه هاروارد و اتحادیه آیوی

 

اندیشه‌های هورتون کولی

وی در سال 1909 کتابی در حوزه ارتباطات تألیف کرد که با عنوان "سازمان اجتماعی" منتشر شد و در آن راجع به حوزه جدید تحقیقات ارتباطی چنین گفت: «ارتباطات ساز و کاری است که از طریق آن، ارتباطات انسانی پدید آمده و توسعه پیدا می‌کند؛ که شامل تمامی نمادهای ذهنی به‌همراه معانی‌شان شده و از طریق فضا منتقل و در زمان حفظ می‌شود. اگر با چشم‌انداز دقیق‌تری زندگی یک گروه اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم، در می‌یابیم که ارتباطات، حاصل سازمان یافتن عناصری چون ادبیات، هنر و مجموعه نهادهایی است، که واقعیّت خارجی داشته و با ساختار فکری قابل مشاهده هستند؛ تا حدّی که بر زندگی واقعی انسان تأثیر می‌گذارند. نظام ارتباطی نوعی ابزار است؛ یک اختراع توسعه یافته که پیشرفت‌های آن در مقابل بشر واکنش نشان داده و زندگی هر شخص یا نهادی را تغییر می‌دهد ... به‌ویژه زمانی که ما به عصر جدید گام نهادیم. به دیگر سخن، هیچ امری را به‌درستی درنمی‌یابیم مگر آن‌که روشی که انقلاب ارتباطات برای ما در دنیای جدید ساخته بود را دریابیم.» [8]

کولی دو نظریه اساسی دارد که اولی در جامعه‌شناسی و دومی در ارتباطات کاربرد دارند: خود آیینه‌سان و گروه نخستین.

 

خود آیینه‌سان (looking glass self)؛ کولی بر پایه آثار ویلیام جیمز، با این سنّت دکارت که میان شناسای اندیشنده و داننده و جهان خارجی شکافی پرنشدنی قائل بود، مخالفت کرد. کولی معتقد بود که شناخته‌های جهان اجتماعی، اجزای سازنده ذهن شناسا و خود، به‌شمار می‌آیند. او بر آن شده بود تا آن سد مفهومی را که اندیشه دکارتی میان فرد و جامعه‌اش برکشیده بود از میان بردارد و به‌جای آن، این تفسیر را به‌پیش کشد که: «یک فرد مجزا تجریدی است که به شناخت تجربه در نمی آید، همچنان که جامعه اگر به عنوان چیزی جدا از افراد در نظر گرفته شود، نیز همین وضعیت را دارد..."جامعه" و "افراد" بر دو پدیده جداگانه دلالت نمی‌کنند؛ بلکه جنبه‌های جمعی و فردی یک پدیده را نشان می‌دهند. [9]

کولی چنین استدلال می‌کرد که "خود" یک شخص، از رهگذر تبادل او با دیگران رشد می‌یابد. به نظر او، "خود"، نخست فردی و سپس اجتماعی نمی‌شود؛ بلکه از رهگذر یک نوع ارتباط دیالکتیکی شکل می‌گیرد. آگاهی یک شخص از خودش، بازتاب افکار دیگران درباره خودش است؛ پس به‌هیچ‌روی نمی‌توان از خودهای جداگانه سخن به‌میان آورد. کولی برای روشن ساختن خصلت انعکاسی "خود"، آن را با آیینه مقایسه کرده است: «همچنان‌که سیما، اندام و لباس‌مان را در آیینه برانداز می‌کنیم، در ذهن دیگران نیز به‌گونه‌ای تخیّلی، برداشتی از ظاهر، رفتار، اهداف، کردار، شخصیت و دوستان‌مان داریم و به‌صورتهای گوناگون از این برداشت متأثر می‌شویم. مفهوم "خود آیینه‌سان" از سه عنصر اصلی ساخته می‌شود: "ظاهر ما به چشم دیگران چگونه می‌نماید؟"، "داوری او درباره ظاهر ما چیست؟" و سرانجام، "چه احساسی از خود برای ما پدید می‌آید، غرور یا سرشکستگی؟". [10]

در روان‌شناسی اجتماعی کولی دارای جایگاه است. وی اصطلاح "خود آیینه‌ای" را برای نشان دادن این معنی که ما خود را در آیینه رفتار دیگران با خودمان می‌بینیم، به‌کار می‌برد. مفهومی که ما از "خود" داریم، یعنی این‌که چه کسی هستیم و چگونه هستیم؟، این مفهوم، از کنش‌های متقابل ما با دیگران به‌وجود می‌آید، بازخوردهایی که ما از مردم درباره خودمان می‌گیریم، به‌ما می‌فهماند و می‌قبولاند که چه کسی و چگونه آدمی هستیم. [11]

کولی معتقد است که مفهوم "خود" ابتدا در دروران کودکی شکل می‌گیرد و سپس در طول زندگی هر زمان که شخص وارد موقعیت اجتماعی جدیدی می‌گردد، دوباره ارزیابی می‌شود. او بر این باور است که مفهوم "خود آیینه‌ای" از سه عنصر اصلی ساخته می‌شود، که در بالا به آن اشاره شد. بنابراین از نظر کولی تصور افراد درباره یکدیگر، واقعیات اجتماعی را تشکیل می‌دهد و این واقعیّات، فرد را قادر می‌سازد تا تصوّر "خود" را رشد دهد. [12]

 

گروه نخستین (primary group)؛ [13] كولی در این‌باره می‌گوید: منظور من از گروه‌های نخستین، آن گروه‌هایی‌اند كه با همكاری و بستگی رو در رو مشخص می‌شوند. این گروه‌ها به‌دلایل گوناگون، گروه نخستین به‌شمار می‌آیند؛ اما بیشتر برای آن‌كه در تشكیل ماهیّت اجتماعی و آرمان‌های افراد نقشی بنیادی دارند، عنوان گروه نخستین را می‌یابند.

مهم‌ترین گروه‌هایی كه در آن‌ها همبستگی‌های نزدیك وی‍‍‍‍ژه گروه نخستین، می‌توانند كاملا پرورده شوند، خانواده، گروه‌های هم‌بازی و همسایگی است. در این گروه‌ها، انسان‌ها برای دستیابی به بیشترین نفع همگانی، تمایلات فردگرایانه‌شان را به حداقل می‌رسانند و با حلقه‌های هم‌دردی و محبّت با همنوعان‌شان پیوندی پایدار برقرار می‌سازند.

 

نظر كولی در مورد جامعه [14]

كولی جامعه را ارگانیك می‌داند و منظورش از این‌كه همیشه از جامعه به‌عنوان یك ارگانیسم تعبیر می‌كند، این نیست كه مانند اسپنسر، قیاسی زیست‌شناختی در مورد جامعه به‌عمل آورد، بلكه می‌خواهد بر روابط دستگاه‌مند میان همه فراگردهای اجتماعی تاكید ورزد. «هرگاه كه ما جامعه را به‌عنوان یك ارگانیسم مطرح می‌كنیم، مراد ما این است كه جامعه مجموعه‌ای از انواع فراگردها را شامل می‌شود كه هریك از آن‌ها بر اثر عمل متقابل با فراگرد‌های دیگر زنده و بالنده است؛ این فراگردها كل یك‌پارچه‌ای را می‌سازند كه هر آنچه در یكی از اجزای آن پیش آید، بر بقیه تأثیر می‌گذارد. جامعه بافت گسترده‌ای از فعالیّت متقابل است.»

همین نظر ارگانیك كولی درباره جامعه، او را به مخالفت اصولی با فردگرایی فایده‌گرایانه می‌كشاند؛ كه مبنای اقتصاد كلاسیك و جامعه‌شناسی اسپنسر است.

 

جایگاه کولی در مکتب شیکاگو [15]

رشد و شکوفایی روان‌شناسی‌اجتماعی و جامعه‌شناسی در شیکاگو، نتیجه‌ی فعالیّت تعداد کمی از پژوهش‌گران برجسته زیر بود: چارلز هورتون کولی، جان دیویی(John Dewey: 1859-1952)، جورج هربرت مید (George Herbert Mead: 1863- 1931) و رابرت ازرا پارک (Robert Ezra Park: 1864-1944). آن‌ها با دانشگاه میشیگان و شیکاگو به‌عنوان دانشگاه‌های سطح‌بالای آمریکا در ارتباط بودند. جان دیویی، استاد کولی و پارک در دانشگاه میشیگان بود. کولی با طرح مفهوم "خود" تأثیر زیادی بر روی مید گذاشته بود. کولی و مید، روان‌شناسی اجتماعی تعامل‌گرا (تعامل نمادین) را بنیان‌گذاری کردند. آنها مسئله غریزه را به‌عنوان عامل اصلی شکل‌گیری شخصیت افراد رد کردند و ارتباطات میان‌فردی را به‌جای اصول اولیه‌ی شکل‌گیری شخصیت قرار دادند. مکتب شیکاگو در "آن‌آبر" میشیگان، دانشکده‌ی کوچکی در حال راه‌اندازی بود؛ همان جایی که کولی در آنجا متولد شد.

کولی سه کتاب مهم را به چاپ رسانید، از جمله: "ماهیت انسان و نظم اجتماعی" (1902) در مورد جامعه‌پذیری شخصیت دوران کودکی فرد که شامل مفهوم خود آیینه‌سان می‌شد، "سازمان اجتماعی" (1909) که در آن توضیح می‌داد که جامعه و رسانه‌های جمعی باهم گره خورده‌اند و مفهوم گروه نخستین در آن بررسی می‌شد و "فراگرد اجتماعی" (1918) که به بررسی نقش ارتباطات در جامعه می‌پردازد.

 

روش جامعه‌شناختی [16]

او چنین استدلال  می‌كرد كه بررسی كنش‌های انسانی باید معناهایی را دربر گیرد، كه كنش‌گران انسانی برای موقعیّت اجتماعی‌شان قائلند؛ از این‌روی، این بررسی باید از صرف توصیف رفتار انسانی فراتر رود. به‌نظر او، دانش اجتماعی از تماس و ارتباط با اذهان انسان‌های دیگر پدید می‌آید. این تماس، فراگردی از احساس و اندیشه همانند با دیگران را به حركت در‌آورده و ما را قادر می‌سازد تا با اشتراك در حالت‌های ذهنی دیگران آن‌ها را درك كنیم. كولی چنین استدلال می‌كرد كه تفاوت دانش ما از یك اسب یا یك سگ با دانش ما از انسان، در این واقعیّت نهفته است كه ما می‌توانیم درباره انگیزه‌ها و سرچشمه‌های كنش انسان، فهم هم‌دلانه داشته باشیم.

اكنون باید آشكار شده باشد كه كولی بیشتر تحت تأثیر تاریخ‌نگاران، روان‌شناسان، فیلسوفان و ادیبان بوده است تا جامعه‌شناسان. گذشته از اندیشمندان یادشده به‌نظر می‌رسد كه تورو (Thoreau)، پاسكال (Pascal)، دانته (Dante)، توماس آكمپیس (Thomas Kempis)، والتر باژوت (Walter Bagehot)، و در ارتباط با صحنه آمریكا، دوتوكویل (Alexis De Tocqueville) و لرد برایس (Bryce)، تأثیر بیشتری بر او گذاشته بودند.

 

کنش متقابل نمادین

کنش متقابل نمادین یکی از دیدگاههای نظری جامعه شناسی معاصر است که در دهه های اخیر بحث فراوانی را بر انگیخته است. در این مقاله سعی شده است تا یک چشم اندازی از کنش متقابل نمادین ارائه گردد که به این منظور ابتدا به مفروضات و اصول  و مبانی کنش متقابل نمادین پرداخته شده و سپس سعی در بررسی آرا و نظریات چند تن از جامعه شناسان موثر در کنش متقابل نمادین از جمله چارلز هورتن کولی، جرج هربرت مید و هربرت بلومر شده است . در نظرات کولی ذهن ، خود ، فرد و نهاد مورد بررسی قرار گرفته است و از دیدگاه جرج هربرت مید که نخستین و معروفترین جامعه شناسی است که بر عنصر نماد در کنش متقابل تاکید کرده است ؛ به بررسی ذهن، خود و جامعه که عنوان کتاب و مباح÷ او در کلاسهای روانشناسیش بوده است، پرداخته شده و سپس اشاره ای شده به آرای هربرت بلومر و انتقاداتی که بلومر به مید وارد کرده است. در پایان مقاله نیز نتیجه گیری به عمل آمده است.

کنش متقابل نمادی یکی از دیدگاههای نظری جامعه شناسی معاصر است که در دهه های اخیر بحث فراوانی را برانگیخته است . این دید گاه که پدیده های اجتماعی را از دریچه خاصی مطالعه می کند ، خود جزئی از بینش وسیعتری است که جامعه شناسی پدیدار شناسانه نامیده شده است . با آنکه به نظر می رسد کنش متقابل نمادی ، دیدگاه نوی در جامعه شناسی معاصر ارائه کرده است ، در عین حال از نظر سابقه ، ریشه های فراوانی در آثار و افکار جامعه شناسان قرن نوزدهم اروپا ، مانند گئورگ زیمل ، و فلاسفه و روانشناسان آمریکایی مانند : واتسن ، ویلیام جیمز و بویژه جرج هربرت مید داشته است . بنابراین می توان گفت که شکل گرایان ، رفتارگرایان، و عمل گرایان ، اعم از فلاسفه ،روانشناسان ، روانشناسان اجتماعی و بالاخره جامعه شناسان هر کدام در شکل گیری این مکتب نقش عمده ای داشته اند .

از متقدمان سنت کنش متقابل نمادی ، می توان از جان دیویی ،کولی، بالدوین وزنانسکی نام برد . با وجود این ، مباحث اساسی کنش متقابل نمادی را باید در آراء و نظریات جرج هربرت مید جامعه شناس و فیلسوف قرن نوزدهم و هربرت بلومر جامعه شناس معاصر که هر دو آمریکایی هستند جستجو کرد .

چه استخوان بندی اصلی شکل جدید این مکتب بر آراء این دو تن استوار شده است . (توسلی 1380:267)

مفروضات :

هربرت بلامر (1969) ، موجز ترین صورت بندی ممکن را از مفروضات کنش متقابل ارائه داده است

1- انسانها بر مبنای معناهایی که چیزها برای آن ها دارند روی آن عمل می کنند .

2- این معانی محصول کنش متقاب اجتماعی در جامعه ی بشری اند .

3- در جریان یک فرایند تفسیری که هر فرد در برخورد با نشانه ها به کار می گیرد ، این معانی جرح و تعدیل و کنترل می شوند .

این سه فرض تقریبا بر سه بخش کتاب مید ذهن ، خود و جامعه انطباق دارند . (یان کرایب 1378:109)

مبانی و اصول نظریه ی کنش متقابل :

1- به جای متمرکز شدن بر اینکه چگونه ساخت اجتماعی یا موقعیت اجتماعی علل رفتار افراد (یا رفتار فرد) می باشند ، کنش متقابل نمادی بر طبیعت کنش متقابل اجتماعی دینا میکی، در میان افراد اتفاق می افتد ، متمرکز است . واحد مطالعه در این نظریه کنش متقابل است ، تصور فعال و موثر از انسان را ارائه می دهد . در این کنش متقابل ، جوامع ساخته می شود و افراد نیز متحول می گردند .

2- کنش متقابل یعنی اینکه افراد در ارتباط با یکدیگر عمل می کنند و موجب ساختن عمل یکدیگر می گویند . کنش متقابل به منزله ی اعمال هر فرد در گذشت زمان مرتبط با یکدیگر در موقعیت های خاص است . کنش متقابل صرفا به منزله ی تاثیر پذیری از دیگران نیست ، بلکه تاثیر و تاثر متقابل در جریان زمان و موقعیتهای گوناگون است . در این صورت یک عمل متحول در حال تغییر ، مطرح است نه عمل ساده ای که در شرایط محیطی خاص تحقق پذیرد .

3- عمل انسان صرفا به واسطه ی کنش متقابل ایجاد نمی شود . بلکه از کنش متقابل بین افراد نتیجه می شود . کنش افراد ناشی از آن تفکر فرد و تعریف او از موقعیت است . در این صورت تعریف موقعیت در شکل دهی کنش متقابل ، تعیین کننده می باشد .

4- کنش متقابل از نظر این دیدگاه ، متاثر از زمان حال به جای گذشته است . کنش متقابل از آنچه در زمان حال تعریف شده متاثر نیست . در این دیدگاه ،  توجه به تاریخ به معنای ملاحظه عمل در جریان تحولات گذشته مورد نظر نمی باشد .

5- نظریه ی کنش متقابل مبتنی بر پیش فرض دیگری است که کنش گر را مختار در انجام عمل می دا ند . کنشگر در انتخاب شیوه ی عمل آزاد می باشد، در این صورت عمل او غیر قابل پیش بینی است .

6- نظریه کنش متقابل بر کنش متقابل به جای شخصیت یا ساخت اجتماعی تاکید می کند .

7- نظریه ی کنش متقابل بر تعریف تکیه می کند .

8- نظریه ی کنش متقابل بر وضع کنونی به جای گذشته ی ساخت اجتماعی تا کید می کند.

9- نظریه کنش متقابل بر انسان به جای انسان منفعل ، در ساخت اجتماعی تاکید می کند .

10- این نظریه متکی بر بعضی از اصول پراگماتیسم است . پراگماتیسم بر اساس قابل استفاده بودن یا نبودن دانش درباره ی حقیقت اعتبار آن قضاوت می کند . بنابراین انسان باید از طریق آنچه در دنیای واقعی انجام می دهد ، درک شود . این اصل متاثر از دیدگاه پراگماتیسمی جان دیو یی و مید ، وارد نظریه ی کنش متقابل شده است .

11- انسان بخشی از طبیعت است و تغییرات موجود در طبیعت درباره ی انسان نیز صدق می کند . این دیدگاه و اصل ناشی از تاثیر اثر کارهای داروین بر اندیشه ی مید می باشد .

12- بشریت در این دیدگاه آفریده می شود . بر خلاف برداشتهایی که انسان تحت تاثیر جامعه ، طبیعت و تاریخ شکل داده می شود انسان ساخته ی جامعه ، روابط و نهادها است . در این صورت انسان در جریان کنش متقابل ساخته می شود .

13- انسان پاسخ دهنده و یا ساخته شده بر اثر پاسخ های جاری جامعه و دنیا نیست ، بلکه انسان در این دیدگاه درک و سپس تفسیر می کند و در نهایت در این مسیر ساخته می شود .

14- جامعه عبارت از کنش متقابل بین افراد در حال ارتباط ، در مسیر توسعه یک تعمیم و در حال مشارکت در یک معنی و نظر است . فرد بدون مشارکت و درگیری در جامعه نمی تواند کنش گر تلقی گردد

15- انسان ها به سوی اشیاء و چیزها بر اساس معانی که برایشان دارند جهت گیری می کنند .

16- این معانی تولید کننده ی کنش متقابل در جامعه ی انسانی اند . (ازاد ارمکی 1383:239)

بررسی پاره ای از دیدگاه های صاحبنظران :

1-چارلز هورتن کولی :

کولی در کتاب ((طبیعت انسانی و نظم اجتماعی)) می نویسد : ((یک انسان مجزا و منفرد ، چیزی نیست جزء نوعی تجربه ی انتزاعی ناشناخته ، به همین ترتیب جامعه نیز اگر مجزا از افراد آن در نظر گرفته شود ، یک تجربه انتزاعی ناشناخته است . ))

1-1 - ذهن از نظر کولی : از نظر کولی ذهن پدیده اجتماعی است ، در پویش اجتماعی تکوین می یابد . طی این پویش ذهن همراه با رشد تجربیات افراد غنی تر گشته توسعه می یابد بدین ترتیب وی ذهن را چیزی بیش از سیم های کارکردی سیستم اعصاب می داند. از نظر کولی ذهن صرفا پدیده ای زیستی و اندامی نیست بلکه پدیده ای است که در روند تجربیات اجتماعی افراد شکل پذیرفته ، توسعه می یابد و غنی تر می شود . ذهن مخزنی است از صورتها و تجربیات زندگی را توسط نیروی تفکر و آگاهی ، به شکلی طبقه بندی شده است که قادر به کنترل تحریکات و اعمال بشری است . می توان این (( مخزن انباشته با اشکال عجیب زندگی)) را با نظریه فروید در باره ی لایه ناخود آگاه (Id )  مقایسه نمود . در واقع هر دوی آنها نا آگاه و مبهم اند . اما آنچه به نظر کولی این مخزن تاریک و پر ابهام را روشنایی می بخشد ، قدرت تفکر و آگاهی است .

2-1 - خود از دیدگاه کولی : خود از نظر کولی سیمای درونی شخصیت و مرکز و کانون ذهن است ، دارای دو وضعیت است :

1- وضع ذهنی ((خود)) ، من فاعلی تشکیل دهنده ی آن است.

2- وضع عینی ((خود)) یا من برتر یا من مفعولی که جنبه ی اجتماعی خود است .

خود ذهنی ، عکس العمل آگاهانه تحریک است و آگاهی هر شخص را متجانس می کند . خود ذهن بخشی از خود است که در تلاش یافتن عکس العمل ((خود آینه ای)) خویش در پاسخهای دیگر مردم است ، در حالیکه خود عینی کاملا جنبه اجتماعی دارد و وابسته به اجبار اجتماعی است :

یک  ((خود آینه ای)) که متکی بر سه عنصر اصلی است :

1- تصور حضور ما برای سایر اشخاص

2- تصور قضاوت آنها از حضور ما

3- برخی اقسام ((خود-احساسی)) نظیر غرور ، فخر یا خرسندی .

در واقع به نظر کولی هر انسانی در ذهن دیگری حضور دارد و همین درک حضور سبب می شود که هر فرد اجتماعی خویشتن را درک یا احساس کند و رفتار خود را بر اساس همین حضور در ذهن دیگران تعیین کند و جهت دهد و یا انعکاسی یا آینه ای است که دیگران در آن منعکس اند .

3-1 – فردو نهاد از دیدگاه کولی : کولی می گوید یک شخص تنها با تربیت شدن و جذب کردن بخشی از نهاد در خودش به یک نهاد وارد می شود . بعنوان مثال ، کولی از بخش قانونی و حقوقی یک وکیل ، بخش کششی اعضای یک و بخش تجاری یک بازرگان یاد می کند . (توسلی 1380:296)

2- جرج هربرت مید:

نخستین و معروفترین جامعه شناسی که بر عنصر نماد در کنش متقابل تاکید کرد جرج هربرت مید بود .

از دیدگاه مید واحد تحلیل رفتاری ، ((کنش اجتماعی)) است . کنش اجتماعی تعاملی است میان دو یا چند فرد که به نحوی به طور متقابل وظایفی را بر عهده دارند ، یعنی رابطه ا شان بخشی از یک الگوی مستمر است . مید زبان را بر مبنای کنش متقابل اجتماعی و حرکات و اشارات را اجزاء اصلی زبان می دانست . وی می گوید : ((حرکات و اشارات بخشی از کنش اجتماعی است که دال یا نشانه ی آن بخشهایی از کنش اجتماعی است که هنوز رخ نداده است )). او حرکات و اشارات را نشانه های مقدماتی کنش هایی که در پیش است یا وسیله ی بیانی کاهش تنش می داند .(کالوین جی لارسن 1377:59) .

عمده ترین منبع برای طرح آرای  هربرت مید کتاب خود ، ذهن و جامعه می باشد که حاصل مجموعه ی بحث های او در کلاس درس روانشناسی اجتماعی بوده که توسط دانشجویانش تهیه و سپس چاپ گردیده است . (آزاد ملکی 1383:240)

مید در ذهن ، خود و جامعه کارش را با این فرض رفتار گرایانه واتسن آغاز می کند که روانشناس اجتماعی با فعالیت مشاهده پذیر سر و کار دارد – یعنی کشش و کنش متقابل اجتماعی . اما بر خلاف واتسن و رفتار گرایان سنتی تر مید رفتار گرایی را در دو جهت ذهن و جامعه بسط می دهد .  مید استدلال می کند رفتار گرایی روانشناختی را ریشه در روانشناسی جانوری دارد ، از ابعاد داخلی (ذهنی)  و خارجی (اجتماعی ) رفتار چشم پوشی می کند .

رفتار شناسان جانوری واقعا نمی توانند از ذهن یک موش ((سر در بیاورند)) اما ، جامعه شناسان می توانند فراگرد های ذهنی انسان را درک کنند .

استدلال مید از سه جزء اصلی ساخته شده است – ذهن ، خود و جامعه .

1-2 – ذهن از نظر مید : مید ذهن انسان را به عنوان یک چیز یا یک پدیده در نظر نمی گرفت ، بلکه آن را همچون یک فراگر د اجتماعی می پنداشت .

به نظر او ذهن انسان از ذهن جانوران پست تر تفاوتی کیفی دارد . مید در توضیح ذهن جانوران ، دعوای یک سگ را به عنوان گفتگوی  اداها  توصیف می کرد ، به این معنا که کنش های یک سگ واکنشهای سگ دیگر را بر می انگیزد  . هیچ گونه تعمد ذهنی در برخورد دو سگ دخالت ندارد . اما بیشتر رفتار های انسان مستلزم دخالت فراگردها ی تعمدی میان محرکها و واکنش ها می باشد . در یک دعوای انسانی ، مشت بلند شده ی یک طرف دعوا تنها یک ادا نیست ، بلکه یک نماد معنا دار است ، این حرکت برای همه ی ما یک رشته معانی را در بر می گیرد .

از آنجا که این نهاد بر حسب زمینه ی آن معانی گوناگونی می تواند داشته باشد ، برای تفسیر آن به ظرفیت های ذهنی مان نیاز داریم. در یک کوچه تاریک یک مشت بلند شده میتواند به معنای یک زد وخرد قریب الوقوع باشداما در گوشه یک خیابان شلوغ فقط میتواند به معنای صدازدن یک تاکسی باشد. نمادهای معنادار میتوانند یک چنین نمادهای جسمانی یا به یک صورت زبانی تجلی پیدا کند. همین گنجایش ایجاد، ذخیره کردن و کاربرد زبان است هرنوع بشر را از حیوانات دیگر متمایز میسازد. زبان نه تنها ما را قادر به واکنش در برابر نهادهای جسمانی میسازد، بلکه این توانایی را نیز در ما ایجاد میکند که در برابر واژه ها نیز واکنش نشان دهیم. واژه بستنی همان واکنشی را در انسانها برانگیزه و حضور واقعی و فیزیکی آن برخورداری از زبان، تفاوت کیفی و سترک میان ذهن انسان و ذهن جانوران پست تر را توجیه میکند. در واقع وجود زبان که خود یک نوع محصول اجتماعی است ، در تحلیل نهایی به وجودآورنده ذهن است. ذهن را میتوان به عنوان گفتگوی داخلی انسان با خودش از طریق نمادهای معنی دار، تعریف کرد برای مید ، نکته اساسی در این فراگرد تعمیدی ، توانایی پذیرش نقش دیگران در فرا گرد کنش متقابل است. ما از طریق خود را جای دیگران گذاشتن میتوانیم ، معنای آن چرا که یک شخص دیگر میگوید و انجام میدهد بهتر دریابیم . با توجه به همان مثال دعوا کردن، ما میتوانیم خود را به جای آدم در کوچه تاریک یا یک خیابان شلوغ بگذاریم و از این طریق معنای مشت بلند شده شان را درک کنیم. گفتگویی که ما با خود در مورد معنای این ادا میکنیم ، بنظر مید، جوهر ذهن را تشکیل میدهد .

2  -2 - خود از نظر مید : بنظر مید ، انعطاف پذیری یا توانایی واکنش نسبت به خود به همان سان که شخص در برابر دیگران واکنش نشان میدهد ، برای تحویل ذهن در قالب فراگرد اجتماعی ، شرطی ضروری به حساب می آید.بدین معنا ،خود، مانند ذهن یک شناخته عینی نیست بلکه فراگرد اگاهانه ای است که ابعاد گوناگونی دارد:

1 - توانایی واکنش در برابر خود ،به همان سان که دیگران در برابر او واکنش نشان میدهند.

2- توانایی واکنش در برابر خود،به همان سان که جمع یا دیگری تعمیم یافته،در برابرش واکنش نشان میدهند.

3- توانایی مشارکت در گفتگوی شخصی با دیگران

4- توانایی هوشیاری در مورد آنچه که شخص دارد میگویید و کاربرد این هوشیاری برای تعیین آنچه که در مرحله ی بعد باید انجام داد این فراگرد یک فراگرد ناب ذهنی نیست و توانایی های مورد نیاز آن از طریق اجتماعی بدست میاید،در این قضیه زبان اهمییت اساسی دارد،زیرا بوسیله ی آن میتوانیم نمادهای معنی دار شفاهی را استفاده و تفسیر کنیم.

دو عنصر بنیادی خود مورد نظر مید، من،و در من است. اینها چیز نیستند بلکه فراگردهای در داخل خود هستند. در من بخشی از خود است ،که کنشگر از آن آگاهی دارد و در واقع ، چیزی جزء همان ملکه ذهن شدن رویگرد سازمان یافته دیگران یا دیگری تعمیم یافته نیست. در من ، نیروهای سازش گری و نظارت اجتماعی را باز مینماید . من ، بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی ندارد، ما تنها بعد از وقوع عمل ، از آن با خبر می شویم من ،واکنش فوری کنشگر است که به در من نهیب میزند و در برابر آن واکنش نشان می دهد. خود،محصول رابطه میان من و در من است.(( من ،واکنش فرد را در برابر رویکرد سازمتن یافته اجتماع به همان سان که در تجربه شخصی نمایان میشود،نشان میدهد. واکنش من در برابر این رویکرد سازمان یافته،به نوبه ی خود،این رویکرد را دگرگون میسازد)).(280)

3-2- جامه از نظر مید : به نظر مید،جامه چیزی بیشتر از یک سازمان اجتماعی نیست که ذهن و خود در بطن آن پدید میاید و در واقع ،معقوله ی ته نشستی است. او همچنین جامع را بیشتر به عنوان الگوهای کنش متقابل در نظر میگیرد. اهمییت مفهوم مید از جامعه در این است که جامعه را مقدم بر خرد میدانند و فراگردهای ذهنی را برخاسته از جامعه در نظر میگیرد.(1381:280)

3- آرای هربرت بلومر

بلومر شاگرد هربرت مید بود . او تحت تاثیر اندیشه ی مید در اشاعه و توسعه ی مکتب کنش متقابل نمادی برآمده است . کتاب اصلی وی تحت عنوان کنش متقابل : دیدگاه و روش است که به بیان مناظر کنش متقابل و مشکلات روشی آن پرداخته است. او مدعی است مسئله اصلی کنش متقابل طبیعت زندگی گروهی انسانی و هدایت است.

بلومر مدعی است هرچند که اندیشه او مبتنی بر اندیشه هربرت مید است ، ولی اساس مشارکت او در این دیدگاه ، رفع کمبودها و طرح بسیاری از اید ه هاست که به طور ضمنی در اندیشه مید نا تمام مانده است . بلومر روشن گر وتفسیر کننده اصطلاح (( کنش متقابل )) می باشد . او اشاره کرده است که : مبانی و طبیعت کنش متقابل ،و سپس تعیین اصول موثر روش شناسی در مورد علم تجربی و در نهایت بحث در مورد موقعیت روش شناسی ، کنش متقابل است .

طبیعت کنش متقابل از نظر بلومر بر سه قانون است ، قانون اول : انسان به سوی اموری عما می کند که معانی خاصی برایشان دارد . قانون دوم : معنی امور از کنش متقابل اجتماعی که یک شخص با دیگران دارد ، اخذ می شود . سومین قانون : معانی از طریق جریان تفسیری که خود در اثر مقابله با امور استفاده می کند ، به دست می آیند .

او هم چنین بر اساس قاعده ی سوم ، اشاره کرده است که ((معانی چیزها بر اساس متن کنش اجتماعی شکل داده می شود و به واسطه ی افراد در کنش متقابل اخذ می گردد )). آن چه که بلومر در این بحث اضافه کرده است که : ((استفاده ی معانی توسط کنشگر از طریق جریان تفسیر حاصل می شود )).

بلومر مدعی است که سه اصل فوق عامل توسعه ی یک طرح تحلیلی جامعه ی انسانی و هدایت انسانی می باشد . بلومر این طرح تحلیلی را تصورات ریشه ای و بنیادی نامیده است .

تصورات اساسی و ریشه ای به چندین موضوع عمده برمی گردد :

1- گروهای انسانی یا جوامع

2- کنش متقابل اجتماعی

3- موضوعات و واقعیت ها

4- انسان به مثابه ی کنشگر ،کنش انسانی و ارتباط بین کنشگران .

از نظر بلومر توجه به مورد فوق ماهیت نظریه ی کنش متقابل نمادی روشن می سازد . بلومر در مورد طبیعت زندگی انسان یا زندگی انسانی یا زندگی گروهی انسانی اشاره دارد که موجودیت آنها در کنش و بر اساس کنش است . بلومر در مورد دومین نکته ، طبیعت کنش متقابل اجتماعی ، اشاره دارد که گروه انسانی یا جامعه از کنش افراد با یکدیگر تشکیل شده است . اساس جامعه بر کنش بین افراد بر می گردد . کنش اجتماعی ابزار هدایت و راهنمای انسانی نیست ، بلکه جریانی است که به جهت گیری انسانی می انجامد . مید به دو نوع کنش متقابل :

1- گفت و گو مبتنی بر ایما و اشاره ها

2- استفاده از سمبول های مهم ، اشاره کرده است ، بلومر کنش متقابل را به دو صورت دیگر بازگو کرده است :

1- کنش متقابل غیر نمادی از قبیل پاسخ یک مشت زن در مقابل ضربه ای که خورده بدون تفسیر عمل طرف مقابل

2- کنش متقابل نمادی که به معنای کنش متقابل توام با تفسیر عمل دیگری است .

بلومر درباره ی طبیعت واقعیت ها اشاره دارد که : موقعیت کنش متقابل این است که دنیا هایی که برای انسان ها و گروه ها موجود است ، متشکل از اموری است که تولید کننده کنش متقابل می باشند . امر واقعی به هر چیزی که بتواند معلوم یا قابل اشاره باشد نسبت داده می شود .

او وقایع و امور را در سه مقوله تقسیم بندی کرده است :

1- امور فیزیکی از قبیل صندلی ، درخت و دوچرخه

2- امور اجتماعی از قبیل دانش آموزان ، روحانیون ، روسا ، مادران ، دولت ها و ...و 3- امور مجرد از قبیل اصول اخلاقی ، دید گاه های فلسفی یا ایده هایی چون عدالت ، استثمار و یا احساس .

بلومر در ادامه به انسان چون سازمان عمل کننده اشاره کرده است :

انسان همچون سازمانی که نه فقط به دیگران در سطح غیر نمادی پاسخ می دهد ، بلکه همچون شخصی که سازنده ی مشخصات برای دیگران است و مشخصات دیگران را نیز تفسیر می کند ; دیده می شود . انسان بلومر همین طور که مید آن را ((خود )) نامیده است ، می تواند این امور را انجام دهد .

بلومر در توضیح ارتباط درونی عمل اشاره به مفهوم ((اقدامات مشترک )) توجه کرده است . منظور او از این اصطلاح ارتباط عمل در گروه انسانی از طریق مشارکت با یکدیگر می باشد که مبتنی بر سازمان اجتماعی هدایت اعمال متفاوت مشارکت کنندگان است . ( آزاد ارمکی 1383:242)

انتقادات بلومر به مید :

بلومر از نقد و بررسی آرای هربرت مید به توسعه ی نظریه کنش متقابل پرداخته است . بلومر مدعی است که نظریه ی مید ، دارای اشکالاتی چند است .

1- تصویر دقیقی از اجتماع انسانی ارائه نداده است ، زیرا او بیشتر متاثر از فلسفه می باشد و دید گاه او بیشتر فلسفی است تا جامعه شناختی .

2- مید ، در پی بیان این نکته بوده است که زندگی گروه انسانی ذاتا شرطی برای ایجاد آگاهی  ، ذهن ، واقعیت و بشریت می باشد . او بر اساس تاثیر پذیری از سنتهای فلسفی در مقام بیان تقدم موجودیت ذهن بوده است . بنابر این او توان ارائه ی دیدگاه تئوریکی از اجتماع انسانی را نداشته است . بلومر بر اساس ضعفهای دید گاه مید ، به طرح مباحث اساسی نظریه اش پرداخته است مثل:

1- خود ، 2- عمل وکنش ، 3- کنش متقابل اجتماعی ،4- وقایع و 5- کنش مشترک.

از نظر بلومر ، مید علاوه بر آنکه ((خود)) را ایجاد کرد، در شناخت ((خود)) چون حاصل کنش اجتماعی و انسانیت غفلت ورزیده است.

از نظر بلومر ، مید ، کنش متقابل را به دو قسمت : 1- کنش متقابل غیر نمادی و 2- کنش متقابل نمادی تقسیم کرده است.اولی به اشارات یا اعمال و دومی به کنش متقابل نمادی که متوجه تفسیر عمل مبتنی است ، اشاره دارد. بلومر نوع اول را تنها نوع کنش متقابل نمادی نمی داند و نوع آغازین را نیز کنش متقابل نمادی می داند و در ادامه به طرح نوع سوم از کنش متقابل نمادی اشاره دارد. این نوع به لحاظ تمام محدودیت های اشکال پیش همکاری اجتماعی را پوشش می دهد.

بلومر مدعی است که بشریت همچون زندگی در دنیای واقعیت های دارای معنی ، و نه فقط در محیط انگیزه یا هستی های خود ساخته ، دیده می شود. این دنیا به طور اجتماعی ، از طریق کنش متقابل اجتماعی ساخته می شود. بلومر کنش مشترک را به جای کنش اجتماعی انتخاب کرده است . این مفهوم، ازنظر بلومر ، یه سطح وسیع تر کنش و از طریق در کنار یکدیگر قرار گرفتن خطوط رفتار مشارکت کنندگان ، بدست می آید . کنش مشترک مصادیقی که مراسم خانوادگی ، مراسم ازدواج ، بازی ، مهمانی ، بحث ، دفاع در دادگاه و جنگ دارد. عمل مشترک کنش های بین دو فرد تا همبستگی پیچیده سازمان ها و نهادهای بزرگ را در بر می گیردکه در هر طرف ، مردم درگیر با کنش مشترک می باشند.   (آزاد ارمکی 1383:246)

 

 

نتیجه گیری :

کنش متقابل نمادین نوعی نظریه افراد یا کنش اجتماعی است که در بارزترین شکل خود سعی نمیکند به یک نظریه جامعه تبدیل شود. تبیین آن از کنش- مولفه نظری آن- نسبتا ساده است،اما میتوان آن را نوعی انتخاب آگاهانه به منظور فهم مراتبی از پیچیدگی وضعیتهای واقعی تلقی کرد.

وظیفه ی نظری که این مکتب پیش روی خود مینهد،تکوین نوعی تبیین نظری پیچیده است که جنبه های بیشتری از کنش های مردم را در بر میگیرد بدون آنکه پیچیدگی دنیای واقعه ای را نادیده بگیرد. (یان کرایب1387:120)

 

 

منابع و ماخذ1 :

 [1]. شاه‌محمدی، عبدالرضا؛ فرهنگ علوم ارتباطات، تهران، زرباف، 1385، چاپ اول، ص95.

 [2]. كوزر، لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1373، چاپ پنجم، ص425.

[3]. همان، ص420.

 [4]. شرام، ویلبر؛ پیشتازان علم ارتباطات، غلامرضا و زهرا آذری،‌ تهران، رسا،1381، چاپ اول، ص44.

 [5]. همان، ص44.

 [6]. شرام، ویلبر؛ همان، ص45.

 [7]. كوزر، لوئیس؛ همان، ص424-422.

 [8]. شرام، ویلبر؛ همان، ص42-43.

 [9] .كوزر، لوئیس؛ همان، ص409.

 [10] .همان، ص410.

 [11]. کریمی، یوسف؛ روان‌شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1370، چاپ اول، ص52.

 [12]. ستوده، هدایت‌الله؛ روانشناسی اجتماعی، تهران، آوای نور، 1378، چاپ چهارم، ص61.

 [13]. كوزر، لوئیس؛ همان، ص412 و 413.

 [14]. همان، ص411 و 412.

 [15]. راجرز، اورت میچل؛ تاریخ تحلیلی علم ارتباطات، غلامرضا آذری، تهران، فرهنگ معاصر، 1387، چاپ اول، ص338-334.

 [16]. كوزر، لوئیس؛ همان، ص430-416.

 

منابع و ماخذ2 :

1-    آزاد ارمکی ، تقی ، 1383  چاپ سوم : نظریه های جامعه شناسی . تهران : انتشارات سروش .

2-    توسلی ، غلامعباس ، 1380 چاپ هشتم : نظریه های جامعه شناسی . تهران : انتشارات سمت .

3-    رینزر ،جرج ، 1381 چاپ ششم : نظریه های جامعه شناسی معاصر ، ترجمه محسن ثلاثی . تهران: نشر علمی

4-    لارسن ، کالوین  جی ،1377: نظریه های جامعه شناسی محض و کاربردی ، ترجمه غلامعباس توسلی ، رضا فاضل . تهران : انتشارات سمت .

5-    کرایب ، یان ،1378: نظریه اجتماعی مدرن : از پارسونز تا ها برماس ،ترجمه ی عباس نصر . تهران: نشر آگاه .